مارک ویلموتس؛ بی‌تعهد و پوپولیست

وقتی به ایران آمد، فکر می‌کرد کار آسانی در پیش دارد. وقتی به ایران آمد، فکر می‌کردیم کار آسانی در پیش دارد اما بعد از چند ماه فهمید که اشتباه کرده است؛ فهمیدیم که اشتباه کرده‌ایم. او در بی‌خبری محض به نیمکت تیم ملی نزدیک شد و به ناگاه اسمش رسانه‌ای؛ روزنامه‌نگاران هم چاره‌ای جز حمایت از این تصمیم نداشتند. حرفه‌ای‌ها می‌دانستند که چاره‌ای جز حمایت از سرمربی سابق بلژیک نیست.
دوران کی‌روش به سر آمده بود، رفته بود و دیگر تاریخ به عقب بر نمی‌گشت. پس چه آنهایی که منتقد مرد پرتغالی بودند و چه آنهایی که موافقش، سعی کردند از ویلموتس حمایت کنند، از تیم ملی.

ویلموتس در اولین کنفرانسش نشان داد که قرار است چهره تیم ملی تغییر کند. این مساله خیلی‌ها را خوشحال و راضی می‌کرد. سرمربی بلژیکی که انگار می‌دانست انتقاد اصلی به کی‌روش بازی های دفاعی‌اش بوده، از همان اول دست گذاشت روی تغییر سبک تیم ملی. تغییر از دفاع به حمله. تغییر در دعوت از بازیکنان. طبیعتا برخی حرف‌های ویلموتس را پوپولیستی دانستند، برخی خطرناک و برخی امیدوارانه آنرا دنبال کردند.

زمان اما نشان داد که حق با آنهایی بود که تغییر ناگهانی فاز تیم ملی را خطرناک می‌دانستند. ایران بعد از گذشته چندبازی نزد ویلموتس، کاملا تیمی بی‌برنامه شده بود. دیگر دفاعش سد مستحکم رسوخ‌ناپذیر نبود و در خط حمله هم هیچ روش مشخصی برای گلزنی وجود نداشت. وجود عناصر زیاد هجومی بدون هافبک‌های سازنده درست مانند این بود که یک مدیر بخواهد بدون زیرساخت، با استفاده از حرف‌های پوپولیستی به توسعه برسد.
ما خط دفاع خوب‌مان را از دست دادیم و در خط حمله هم دیگر زهری نداشتیم. و این بدون شک ناشی از تصمیمات اشتباه آقای ویلموتس بود.

در بیرون از زمین هم اوضاع بر همین منوال بود. ویلموتس از تاخیر در دریافتی‌هایش شاکی بود، دل به کار نمی داد و بعدها مشخص شد حتی قبل از بازی مهم با عراق هم نمی‌خواسته به ایران بیاید و ما را بدون انجام حتی یک جلسه تمرین تاکتیکی جلوی اصلی‌ترین رقیب مان قرار داده. کاری که کی‌روش هرگز انجام نمی‌داد. شاید هم به همین خاطر بود که برخی از هوادارن تیم ملی تا این حد به سرمربی پرتغالی وفادار باقی مانده بودند.

حضور ویلموتس به خوبی نشان داد که فضای تیم ملی همچنان دوقطبی است و بین طرفداران و منتقدین کی‌روش تقسیم شده است. آفتی که باید هرچه زودتر دست از سر فوتبال ملی ایران بردارد.

 

این یادداشت در سالنامه ایران‌ورزشی چاپ شده است.

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *