کاش میشد یک مدال طلا هم داد به پدر ناهید. به آقای کیانی.
در جامعهای که هنوز درگیر برخی از سنتهای غلط است، آقای کیانی چیزی حدود دو دهه قبل بچههایش را به کلاس ورزشهای رزمی فرستاد. چیزی که شاید هنوز هم در برخی از خانوادهها تابو باشد را آقای کیانی در سال ۱۳۸۵ انجام داد.
البته یک اشتباه شاید خندهدار از سوی مادر ناهید باعث شد تا مسیر او و ورزش ایران برای همیشه تغییر کند. مادر ناهید که از علاقه دخترش به ورزش «کاراته» خبر داشت، در سن ۸ سالگی میخواست او و خواهرش را به کلاس «کاراته» بفرستد ولی به اشتباه برای آنها لباس «تکواندو» خرید. مربی کلاس کاراته محله از قبول آنها خودداری کرد و ناهید شاید از روی اجبار به تکواندو کشیده شد ولی خیلی زود مشخص شد استعداد شگرفی در این رشته دارد.
در جامعه ما البته مانند آقای کیانی کم نیست. در سالهای گذشته حضور دخترها در کلاسهای ورزشی بیشتر از قبل شده. این را میشود از تعداد مدالآوریهایشان در مسابقات مختلف فهمید. آقای کیانی فقط انقدر خوششانس بوده تا ثمره تلاشهایش را ببینند.
خانواده کیانی خانواده کم سروصدا و آرامی هستند. با یک سطح زندگی متوسط مثل اکثر ایرانیها. این عکس را هم نیما دلاوری گرفته که دیروز برای تهیه گزارش و روی آنتن بردن خوشحالی خانواده، به خانه آنها در محله یوسفآباد رفته بود. لحظه جالب و غرورآمیزی است؛ لحظه تماشای شادی دختر روی سکوی المپیک.
اولین نفری باشید که نظر می دهد.