پیشنهاد تئاتر: شبیه شبیه آنتیگونه

بعضی وقت‌ها که تئاتری کلاسیک می‌بینیم یعنی تئاتری که نمایشنامه‌اش بر می‌گردد به دوران یونان باستان با خودم می‌گویم نویسنده‌اش می‌دانسته این اثر هزاران سال بعد قرار است روی صحنه برود؟

اگر کار اقتباسی باشد که بیشتر ذهنم درگیر می‌شود. آیا می‌دانسته قرن‌ها بعد قرار است نوشته‌اش به این شکل تغییر کند؟

مثلا دیشب که داشتم نمایش «شبیه شبیه آنتیگونه» را می‌دیدم خیلی به این سوال فکر می‌کردم که آیا سوفوکلس حدس میزده سه هزار سال بعد اثرش این شکلی روی صحنه رود؟ با موسیقی سنتی ایرانی و فرمی تعزیه‌طور؟

البته سوال مهم‌تر شاید این باشد که اصلا سوفوکلس خودش اگر ۳۰۰۰ سال زندگی می‌کرد و در عصر ما می‌زیست آیا «آنتیگونه» را اینطور می‌نوشت؟

بگذریم؛ بنظرم گروه «شبیه شبیه آنتیگونه» کار جالبی کرده بودند و با قدرت هم اینکار را کرده بودند. صدشان را برای کار گذاشتنه بودند و واقعا بازیگران خوبی بودند. بخصوص که صحنه نمایش نه در جلوی ما که در واقع در بین تماشاگران طراحی شده بود و ارتباط چشمی با بازیگران داشتیم. موسیقی و صدای بازیگران و خواننده هم واقعا دلنشین بود.

«آنتیگونه» اثر مهمی در بین تراژدی‌های یونانی به حساب می‌آید. قبلا مطلبی درباره آن از قول «هگل» خوانده بودم که چقدر به آن علاقه داشت. درواقع همیشه تحلیل اثر را خوانده بودم ولی خود اثر را ندیده بودم. این اثر هم البته همانطور که از اسمش بر می‌آید شبیه تئاتر اصلی‌ست ولی خب خط روایتش دقیقا همان است؛ دو قهرمان در جلوی هم قرار می‌گیرند. هر دو حق دارند. فقط مشکل‌شان اینجاست که نمی‌توانند متوجه شوند طرف مقابل هم حق دارد. در آخر یکی می‌میرد و دیگری از قصه درس می‌گیرد.

هگل اعتقاد داشت پادشاه کرئون ضدقهرمان نیست. اتفاقا او قهرمان است و قهرمانی بهتری هم هست؛  نمرده ولی از این تراژدی درس گرفته و حالا انسان بهتری خواهد شد. ولی خب احتمالا خیلی‌ها از جمله سازندگان «شبیه شبیه آنتیگونه» اعتقاد دارند قهرمان اصلی تنها آنتیگونه است که حاضر نمی‌شود بی‌حرمتی به خانواده‌اش را تحمل کند.

پ.ن: «شبیه شبیه آنتیگونه» این هفته آخرین نمایش خودش را در تالار مولوی تجربه می‌کند ولی خب شنیدم که چند هفته بعد در سالنی دیگر روی صحنه می‌کرد.

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *