حالا نزدیک به ۸ سال است که کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی ایران است(بود). او در این مدت داستانهای متفاوتی را در ایران تجربه کرد. در سالهای اول، بعد از مدتها تیم ملی را متحد ساخت و در ماههای آخر برای اولینبار موفق شد یک دو دستگی عجیب در بین هواداران تیم ملی ایجاد کند که هرگز در خواب هم تصور نمیشد. «تیم ملی» که برای ما انگار معنی «اتحاد» را میداد، در این اواخر با تیزهوشی کیروش و حامیان رسانهایش تا سطح یک باشگاه نزول پیدا کرده بود. او که یکی از ماندگارترین کارهایش در فوتبال ایران برداشتن رسم از مد افتاده «دعوت برابر بازیکنان ملی از سرخابیها» بود، حالا برای اولین بار با مصاحبههایش یک تیم را جلوی تیم دیگری قرار میداد و از این طریق برای خود یارگیری میکرد. اتمسفر دوقطبی تیم ملی در ماههای آخر حضور کیروش، هرگز نظیر نداشت؛ حتی وقتی اسطورههای پرسپولیس و استقلال سکان هدایت تیم را برعهده داشتند.
در این بین البته رسانهها و خبرنگاران و روزنامهنگاران کم تقصیر نبودند. کاری به آنها با نشان خبرنگاری، دلالی میکنند ندارم. حساب آنها جداست اما ما روزنامهنگارانی که امروز از سمت طرفداران کیروش(که به طور عجیبی همه طرفدار یک تیم باشگاهی هستند) فحش میخوریم، مقصریم و باید عذرخواهی کنیم. وقتی کیروش به فوتبال ایران آمد همه ما برای یک هدف درست(دور کردن آدمهای بیسواد و پرمدعای فوتبال ایران از تیم ملی)، وسیلهای اشتباه را انتخاب کردیم. کیروش را آنقدر بزرگ کردیم و برای زدن این و آن انقدر او را منزه جلوه دادیم که وقتی تشت رسوایی او از بام افتاد، دیگر نمیتوانستیم آن را جمع کنیم. حالا قسمتی از همانهایی که با کمک ما شده بودند طرفدار سینهچاک کیروش، ما را به باد فحش و فضیحت میگرفتند که شما هم لنگه همان بیسوادهای چسبیده به فوتبال هستید. یا بدتر از آن شما هم سنگ کس دیگری را به سینه میزنید.
ما البته نیتمان خیر بود اما بعد در فضای دوقطبی ایجاد شده، عافیت طلب شدیم و برای اینکه کسی چیزی به ما نگوید چیزی نگفتیم و ننوشتیم. ننوشتیم که ما از کیروش حمایت کردیم تا بساط پکیجها و بازیکنان سفارشی تمام شود اما نشد. ننوشتیم که ما از کیروش حمایت کردیم تا بساط آنها که سالها سرمربی تیمهای بزرگ ما بودند و هرگز به انتقادات توجه نمیکردند جمع شود که نشد. ننوشتیم که از کیروش حمایت کردیم تا یک فوتبال پویا و جذاب را ببینیم که در اکثر مواقع نشد. ننوشتیم که میخواستیم به آرزوهایمان(صعود به دور حذفی جامجهانی و قهرمانی در جام ملتها) برسیم که نشد.
کیروش میرود(رفت) اما بحث دلالی با او نمیرود. نباید این اشتباه را کرد. آنهایی که ۱۰ سال پیش پکیچ ۴۰ هزار دلاری به بازیکنان فوتبال سفارش میدادند هنوز هم هستند و خیلی هم خوب بلدند رنگ عوض کنند.
کیروش میرود(رفت) اما سلبریتیها و خبرنگاران سایر حوزهها که از دور فوتبال را دنبال میکنند و در فصل مسابقات میشوند فوتبالنویس میمانند. همانها که میگویند اشتباه فردی بازیکنان و پرخاش آنها و نداشتن پلنبی و هزار چیز دیگر به سرمربیای که ۸سال زمان داشته بر نمیگردد. همانها که تیپ کیروش را بیشتر از نتایجش دوست دارند(در نتیجه برای آنها محمدرضا گلزار بهترین گزینه ممکن برای سرمربیگری است). همانها که پشت پرده مصاحبههای کیروش را نمیدانند و همانهایی که حاضرند همه را مقصر جلوه دهند جز کیروش. کیروش میرود(رفت) اما از همین حالا باید به جانشین او فکر کرد. بدترین کار ممکن در این شرایط فکر کردن به مربیان ایرانیست. یا بدتر از آن مذاکره با برانکو و شفر. باید گزینهای قویتر و با رزومهای بهتر از کیروش به ایران بیاید. هرگز نباید کسی جانشین کیروش شود که این نفاق ادامه پیدا کند؛ نه برانکو و نه شفر و نه هیچکس دیگری که اکنون در فوتبال ایران فعالیت میکند.
با سلام
فکر نکنم اینو جواب بدید
ولی منتظر میمونم
یک سوال داشتم
اسم آهنگی که در اتمام فوتبالها در برنامه لذت فوتبال میزارید چیه؟؟؟
لطفا بگید
میپرسم از بچهها میگم.