در اولین برنامه «جام ۲۲» وقتی حدود ۵ هفته قبل از جام جهانی با برانکو ایوانکوویچ بهصورت اسکایپی حرف میزدم، از او پرسیدم شانسهای قهرمانی را به چه کسی میدهد. سرمربی سابق تیم ملی ایران کرواسی را یکی از شانسهای اصلی قهرمانی دانست. آن زمان بیشتر به نظر میرسید او این حرف را بهخاطر حس وطنپرستیاش زده اما حالا که کرواسی برای دومین بار پیاپی به جمع ۴ تیم نهایی جام رسیده، ماجرا فرق میکند. کرواسی در حالی به چنین موفقیتی دست یافته که همه آن را مسن، فاقد خلاقیت و کند میدانستند؛ یک نسل خسته. اما این نسل خسته از پا ننشسته. آنها شاید با تکیه بر منطقی که اساساً در آدمهای بزرگ بیشتر دیده میشود، رقبایشان را یکی یکی ناکاوت کردهاند؛ حتی برزیل زیبا را.
کرواسی تا به اینجای جام فقط یک پیروزی داشته: ۴-۱ مقابل کانادا. بقیه بازیهایش مساوی شده. تساوی بدون گل با مراکش و بلژیک و ۲ تساوی با ژاپن و برزیل در مراحل حذفی. آنها البته استاد مراحل حذفی و بازی در وقتهای اضافه هستند. علیرغم سن بالای بازیکنان کلیدیشان، در وقتهای اضافه تیم بهتری میشوند. در دو جام جهانی قبلی آنها تمامی رقبایشان در مرحله حذفی را در وقتهای اضافه و یا ضربات پنالتی بردهاند. و در این بین حضور یک بازیکن کلیدی است: لوکا مودریچ.
هافبک ۳۷ سالهای که در جام جهانی قبلی هم از او بهعنوان یک هافبک پا به سن گذاشته و باتجربه نام برده میشد چه برسد به الان که ۴ سال بزرگتر شده است.
آخرین باری که جام جهانی برگزار شد لوکیتا سر از پا نمیشناخت. سال ۲۰۱۸ برای او آمد داشت. قبل از جام جهانی با رئال مادرید قهرمان اروپا شده بود و در فینال لیورپول یورگن کلوپ را برده بود. در روسیه تیم ملی کشورش را به فینال رساند و چند ماه بعد توپ طلای فرانس فوتبال را دریافت کرد و بعد از یک دهه به دوگانه مسی-رونالدو پایان داد.
امسال هم شرایط برای او شاید همانطور پیش برود. چندماه قبل با رئال مادرید قهرمان اروپا شده و در فینال لیورپول یورگن کلوپ را برده. در قطر دارد تیم ملی کشورش را دوباره فینالیست جام جهانی میکند و شاید بعد از این اتفاق دوباره بهترین بازیکن دنیا شود. درست است که مراسم توپ طلا امسال قبل از جام جهانی برگزار شد ولی هنوز جوایز سالانه فیفا موسوم به The Best باقی مانده است.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید اگر در سال ۱۹۹۱ میلادی بمبهای ستیزهجویان صرب کمی آنطرفتر یا شاید کمی اینطرفتر میخورد، ممکن بود سرنوشت تیم ملی کرواسی و حتی رئال مادرید در این سالها تغییر کند. لوکا دوران کودکیاش را در کمپ پناهجویان زندگی میکرد. جایی که البته فوتبال برقرار بود اما خطر مرگ همیشه حس میشد. خانواده مودریچ کمی پیش از به دنیا آمدن لوکا، از ترس بمباران صربها در کوه ولبیت (بلندترین کوه کرواسی) مخفی شده بودند. تا کیلومترها آنطرفتر همسایهای وجود نداشت. خانهای که آنها در آن زندگی میکردند سقف نداشت و تنههای درخت در آن قرار داشت. حالا چنین پسری از آن دوران ترسناک بچگی عبور کرده و تبدیل به کسی شده که در میانه میدان بهترین هافبکهای دنیا را از کار میاندازد. در مرحله گروهی جلوی ستارههای بلژیکی را گرفت و در مرحله حذفی برزیلیها را غافلگیر کرد.
رقیب او در بازی آخر یکی از بهترین رفقایش بود: کاسمیرو. آنها سالهای سال در کنار تونی کروس، مرگبارترین مثلث میانی دنیای فوتبال را در مادرید تشکیل داده بودند. وقتی تابستان امسال کاسمیرو به منچستر نقل مکان کرد، هافبک کروات برای او پیغامی به این مضمون فرستاد: «دلم برایت تنگ میشود. ممنون برای همه چیز. موفق باشی و خدا نگهدار.»
این دو خیلی زود و در قطر به هم رسیدند. حتی در بین دو نیمه بازی مرحله یک چهارم نهایی لباسهایشان را با هم عوض کردند. در طول بازی به زحمت فاصله این دو دوست به ۱۵ متر میرسید. مأمور مهار هم بودند. ولی فرقشان اینجا بود که کاسمیرو در میانه زمین برزیل تنها بود و مودریچ در کنارش بروزویچ و کواچیچ را داشت. کاسمیرو آزادی عمل مودریچ را نداشت. نمیتوانست مثل او میانه زمین را ترک کند و به کانالهای کناری برود. کسی نبود جای او را پر کند اما مودریچ همیشه کسی را برای پوشش داشت. او میدانست که اگر کاسمیرو را متوقف کند، برزیل را متوقف کرده. برزیل در بازی با کرواسی ۴ مدافع داشت، یک کاسمیرو و ۵ بازیکنی که بیشتر نزدیک به محوطه جریمه رقیب بودند. شاید آنها بازی را همینجا باختند. جایی که مودریچ و رفقایش در وسط زمین آقایی کردند و البته با چاشنی شانس موفق شدند حتی وقتی در آخرین دقایق وقتهای اضافه گل خوردند، خود را نبازند و به بازی برگردند. نبرد عقل کرواتها و شور و احساس برزیلیها باید یک برنده میداشت و آن برنده هم کسی نبود جز «عقل» که شاید خیلیها دوستش نداشتند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید اگر در سال ۱۹۹۱ میلادی بمبهای ستیزهجویان صرب کمی آنطرفتر یا شاید کمی اینطرفتر میخورد، ممکن بود سرنوشت تیم ملی کرواسی و حتی رئال مادرید در این سالها تغییر کند. لوکا دوران کودکیاش را در کمپ پناهجویان زندگی میکرد. جایی که البته فوتبال برقرار بود اما خطر مرگ همیشه حس میشد
من همیشه به مودریچ میگم: «بزرگمرد کوچک!»