جمعه مهمان جملت بودم. یه رویداد(ایونت) هست که برخی جمعهها برگزار میشه؛ به صرف املت و انتقال تجربه. جَمع جُمعه و املت و ایونت شده «جملت». این هفته ماجرا در مورد فوتبال بود؛ اینکه چیه این فوتبال أصلا.
من شنونده بودم و حرفهای جالبی شنیدم. مثلا خانوم فریده شجاعی که زمانی نائب رئیس فدارسیون فوتبال در حوزه زنان بود و خیلیها او را با عنوان «همسر مرحوم منصور پورحیدری» میشناسن، از روزهایی سختی که اولین ملی پوشهای زن فوتبال ما گذروندن تا لباسشون مجوز بگیره حرف زد.
بعد هم از این گفت که سالها به همراه منصور پورحیدری بالا و پایین فوتبال رو دیده و مثلا از نزدیک شاهد باخت ۶-۰ استقلال(تاج) در اون بازی معروف هم بوده. خیلیها خندیدن و براش دست زدن.
وقتی اینو خودش با یه شیرینی خاصی تعریف کرد٬ به این فکر کردم که چقدر اینجور گعدهها حس بهتری دارن تا صحبت در فضای مجازی که مثلا اگه اسم اون بازی تاریخی رو بیاری کریهای سخیف شروع میشه. کار به جایی رسیده که أصلا بعضیها میگن همچین بازیای نبوده.
راستش همون موقع داشتم فکر میکردم اگه در مورد این حرفها تو اینستا بنویسم احتمالا مورد شماتت قرار میگیرم. بعضیها میگن پرسپولیسی هستی٬ بعضیها میگن منظورت چیه. بعضیها هم میگن کو فیلمش! درواقع میشه راحت از هزاران اتفاق تاریخی در دنیای فوتبال حرف زد ولی در مورد فوتبال خودمون نه؛ چون واقعا کی حوصله فحش خوردن الکی داره. حدس میزنم اگه روزی کسی کتاب «پسری روی سکوهای» دکتر صدر رو به دقت بخونه و اسکرینشاتهاش رو بده ادمینهای سرخابی که فضا رو حسابی سمی کردن٬ دکتر دوست داشتنی و مرحوم ما هم از کمند فحاشی ارتش زامبیهای دوطرف در امون نمونه.
خلاصه تو همین فکرها بودم که مرتضی ناعمه٬ میزبان و بنیانگذار جملت که حسابی استقلالیه اومد و گفت: «البته خانوم شجاعی فقط شاهد اون باخت ۶–۰ نبوده؛ از نزدیک لحظه بالا بردن هر دو جام آسیایی باشگاه رو هم دیده». همه خندیدن. روز خوبی بود. به خصوی که برخی از همکارها و البته بزرگترهای مطبوعات و فوتبال رو بعد از سالها دوباره دیدم. از نادر داوودی که در این عکس نیست و مجله خوب «تماشاگران» رو در دهه ۷۰ راه انداخت تا بهمن خان فروتن که همیشه صحبت باهاش کیف میده و به من گفت: «خوب تو این چندسال چراغ خاموش اومدی رفتی اون بالاها»
اولین نفری باشید که نظر می دهد.