رنگی‌نویسان، فاسدان و حرفه‌ای‌های رسانه‌های ورزشی

این اواخر شِکوه و شکایت از عملکرد روزنامه‌نگاران ورزشی بالا گرفته. شبکه‌های اجتماعی و ادمین‌های پای‌کارش، فضا را بر روزنامه‌نگاران تنگ کرده‌اند و حالا حتی برخی از روزنامه‌نگاران دورتر از گود هم شمشیر را برای همکاران درون گودشان از رو بسته‌اند.

من سال ۱۳۹۰ وارد فضای رسانه‌ای کشور شدم. یعنی از سال ۹۰ بود که ارتباطم با رسانه‌های رسمی کشور جدی شد و به روزنامه‌نگاری به عنوان شغل به آن نگاه کردم و بابت نوشته‌هایم از مطبوعات پول گرفتم. در این‌ سال‌ها با افراد و طیف‌های مختلفی در رسانه‌های ورزشی آشنا شده‌ام و کتمان نمی‌کنم که همکاری با هرکدام از آنها برای من درس‌هایی داشته؛ خوب یا بد.

به عنوان کسی که هم سابقه جدی در مطبوعات کاغذی دارد و هم چندسالی یک سایت ورزشی را سردبیری کرده و حالا دو سه سالی است که بیشتر وقتش را در رسانه فراگیرتری به نام تلویزیون می‌گذارنم، باید بگویم که فکر می‌کنم انتقادات به روزنامه‌نگاران هم درست است و هم درست نیست!

تجربه من می‌گوید ما می‌توانیم شاغلان رسانه‌های ورزشی را به سه گروه تقسیم کنیم. گروه اول بنظر من رنگی‌نویسان هستند. آنها به‌وضوح سعی می‌کنند نقشی در موفقیت تیم محبوب‌شان ایفا کنند؛ با نوشته‌ها و جوهایی که راه می‌اندازند و با ننوشتن و مسائلی که بایکوت می‌کنند. این روزنامه نگاران که تعدادشان کم نیست، اگر فقط در روزنامه‌های رنگی مثل استقلال جوان و پیروزی می‌نوشتند، هیچ انتقادی به‌شان وارد نبود. اما مساله اینجاست که آنها در رسانه‌های بی‌طرف(بعضا به‌ظاهر بی‌طرف) می‌نویسند و همین فضا را غبارآلود می‌کند. این دسته‌از روزنامه‌نگاران البته محبوب هستند و پرمخاطب. مطالب‌شان لایک زیادی می‌خورد و از آن طرف، هواداران تیم رقیب هم هرازگاهی آنها را مورد عنایت قرار می‌دهند و همین باعث معروف‌تر شدن‌شان می‌شود و مدام بیشتر از قبل به جاده خاکی می‌زنند.

رنگی‌نویسان دو ضربه اساسی به پیکره رسانه‌های ورزشی وارد می‌کنند. نخست این که رسانه‌‌ای که در آن کار می‌کنند را در مظان اتهام قرار می‌دهند و هواداران تیم رقیب به دام این اشتباه می‌افتند که لابد رسانه فرد مورد نظر هم رنگی‌ست. به جرات می‌گویم در این‌ سال‌ها ندیده‌ام مدیر رسانه‌ای(چه مکتوب، چه آنلاین و چه تلویزیون) از خبرنگارانش بخواهد به ضرر یا به نفع تیمی بنویسند. حتی سردبیران رسانه‌ها هم که بالاخره از عنفوان جوانی طرفدار یکی از دو تیم بوده‌اند، هیچوقت از تحریریه‌شان چنین درخواستی نمی‌کنند.

اما دسته‌ دوم؛ فاسدان هستند. راستش را بخواهید آن اوایل که وارد مطبوعات شده بودم، خیلی علاقه نداشتم به عنوان روزنامه‌نگار ورزشی شناخته شوم. خیلی‌ها به دلیل اقدامات پررنگ دسته فاسدان، همه روزنامه‌نگاران ورزشی را به یک چوب می‌زنند و آنها را کارچاق کن می‌دانند. بله؛ روزنامه‌نگارانی داریم که به دستمزد ناچیز نوشتن راضی نیستند و وارد بازی‌های بزرگ‌تری می‌شوند. تیتر می‌زنند و خبر می‌سازند و پول می‌برند. آنها اغلب در رسانه‌های جریان اصلی حضور پررنگ دارند و همین جایگاه است که به آنها اجازه جریان‌سازی به نفع بازیکنان و مربیان مورد نظرشان را می‌دهد. آنها ممکن است پرسپولیسی باشند و نفع‌شان در نتیجه گرفتن استقلال باشد. ممکن است استقلالی باشند و برای موفقیت سپاهان تلاش کنند. آنها ممکن است از اینکه نتوانسته‌اند بازیکنان مورد نظرشان را به یک تیم قالب کنند، تا آخر فصل بشوند منتقد فنی آقای سرمربی. اشتباه هوادارای تیم‌های پرطرفدار این است که این نگاه آغشته به پول برخی از رسانه‌ای‌ها را می‌گذارند پای علائق رنگی. پول این روزها آنقدر قدرت دارد که بازیکن ذاتا پرسپولیسی را می‌کند اسطوره استقلال(و بالعکس)، بعد انتظار دارید یک خبرنگار از دسته فاسدان، بخاطر تیمی که از بچگی دوست داشته قید پول را بزند؟

دسته سوم که بنظرم هنوز هم در اکثریت هستند؛ ورزشی‌نویسان حرفه‌ای هستند. آنها البته صدای‌شان از دو گروه قبلی کمتر است و بنظر می‌رسد در اقلیت هستند، اما واقعیت این است که سعی می‌کنند از فضای دوقطبی موجود دوری کنند. آنها هم قطعا در دل‌شان از بردن تیم محبوب‌شان خوشحال می‌شوند اما هرگز آنرا با مسائل کاری قاطی نمی‌کنند. البته طبیعی‌ست که گرایشات آنها روی انتخاب سوژه‌های‌شان تاثیر می‌گذارد اما همواره سعی می‌کنند تا تبدیل به بوقچی سرخابی‌ها یا دیگر تیم‌ها نشوند.

نکته‌ای که در این بین وجود دارد، حضور خبرنگارها در شبکه‌های اجتماعی‌ست. قبلا کری‌خوانی خبرنگاران در محافل خصوصی صورت می‌گرفت و حالا -به‌اشتباه- به توییتر و اینستاگرام کشیده شده. همین باعث شده تا مخاطب به این اشتباه بیفتد که «خبرنگار همان هواداری است که قلم در دست دارد». اما واقعیت این است که کار رسانه‌ای آنقدر برای روزنامه‌نگاران حرفه‌ای باارزش است که آنها بارها خواسته و ناخواسته تیم محبوب خودشان را با چالش مواجه کرده‌اند. و این نکته‌ای است که هواداران عادی فوتبال نمی‌توانند آنرا درک کنند. و همین می‌شود که برنامه‌های پرمخاطب و رسانه‌های پرطرفدار یک هفته از آن‌وری‌ها فحش می‌خورند و یک هفته از این‌وری‌ها.

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *